نقش ها : مجری تلویزیون
دزد دریایی (رئیس)
طوطی (عروسک گردان و گوینده)
کشتی(صدا)
راوی داستان
وسایل مورد نیاز : عروسک نمایشی طوطی ، استفاده از پارچه و ... به عنوان ترسیم کشتی و جعبعه ایی به عنوان تلوزیون یا ترسیم فضای مصاحبه دزد دریایی و مجری .
راوی: دزد دریایی به یک برنامه تلویزیونی دعوت شده است ؛ طوطی به همراه کشتی ، هردو منتظر هستند تا برنامه شروع شود و باهم برنامه را تماشا کنند.... طوطی تلویزیون را روی عرشه قرار می دهد...
طوطی رو به کشتی می گوید: اینجا خوبه؟؟؟
کشتی : اره
طوطی: خوب می تونی ببینی؟؟؟
کشتی : اره
طوطی : نمی خواهی بگی چشمات کجاست؟؟؟
کشتی: نه
طوطی : چرا، بگو دیگه...
کشتی: مهم نیست
طوطی : بذار خودم حدس بزنم.
راوی: طوطی پر زد و روی اتاقک کشتی نشست و گفت.. :
باید یک جایی همین جاها باشه...، درسته؟
کشتی: نه
طوطی: چرا وقتی رئیس هست حرف نمی زنی؟ من هرچقدر بهش میگم باور نمیکنه...
راوی : طوطوی پرمی کشد و به سمت دیگری می رود و می گوید :
اینجاست چشم هایت؟؟
کشتی: روشن کن تلوزیون رو الان شروع می شه هاااا
راوی : طوطی دوباره به نقطه دیگری پرواز می کند و می گوید اینجاست؟
کشتی: اگه بگم آره روشن می کنی تلوزیون رو؟؟
طوطی : آره ... آره روشنش می کنم
کشتی : نه اینجان نیست...
راوی : طوطی با فریاد می گوید....
پس کجاست؟؟؟ کجاست چشم های کشتی یه دزد دریایی؟ لطفاَ چشم هایت را به من نشان بده.....
کشتی: قول می دی پیش خودمون بمونه؟
طوطی : قول می دم..قول
کشتی: الان با چشم های تو می بینم.
طوطی با تعجب گفت : چی؟؟!! چشم های من؟
کشتی: اره ، همه ی کشتی ها با چشم های صاحبشان می توانند ببینند...
طوطی ا خوشحالی گفت : وای ... یعنی من مهمم..اخ جون ...
کشتی: روشن کن برنامه شروع شد...
طوطی : چشم آلان...خوب میبینی؟ زیاد پلک نمی زنم؟راحتی ....
کشتی : خوبه...تلوزیون رو روشن کن فقط....
مجری: سلام به شما بینندگان عزیز و طرفداران برنامه ی "یه مهمون جدید" مهمون امشب برنامه ما یکی از خطرناک ترین و معروف ترین دزدهای دریایی هستند....
طوطی: رئیس رو میگهااا
کشتی: هیس...
مجری: خب جناب آقا دزد دریایی با ببنندگان برنامه یه سلام علیکی داشته باشید و خودتون رو معرفی کنید...
رئیس: با سلام، دزد دریایی هستم و توی دریا به دزد دریایی بودن مشغولم.
مجری: شما آدم خشنی هستید؟
رئیس: بله!
مجری: یعنی من آلان باید از شما بترسم؟
رئیس : بایدی نیست ولی اگر بترسید خوشحال می شوم.
مجری :بچه که بودید دوست داشتید چه کاره شوید؟
رئیس : دوست داشتم قناری ساز بشوم،ولی بزرگتر که شدم فهمیدم قناری هارو آدم ها نمی توانند بسازند.
مجری : بچگیتان چطوری بود؟
رئیس : بیشتر وقتم را به قناری ها دقت می کردم تا ببینم چطوری ساخته شدن.
مجری : چی شد که دزد دریایی شدین؟
رئیس : وقتی فهمیدم نمی شه قناری ساخت، منم رفتم و دزد دریایی شدم.
مجری : آلان راضی هستین؟
رئیس: خب اگه میشد قناری بسازم بهتر بود.
مجری: کار شما دقیقاَ چیه اقای دزد دریایی؟
رئیس: ما هر روز توی دریا دنبال گنج می گردیم.
مجری : ما؟؟ مگه شما چند نفرین؟؟
رئیس : من ، طوطی، کشتی بزرگمون.
طوطی : وای شنیدی، شنیدی؟؟؟ اسم ماهارو گفت....
کشتی : هیس
مجری : تاحالا گنج هم پیدا کردین؟
رئیس : خیلی زیاد
مجری : وای ... چی؟ شما تعداد زیادی گنج؟؟ چطور؟؟ چقدر جالب...میشه ماجرای تک تک شون رو برای ما و بینندگان عزیز برنامه تعریف کنی؟
رئیس :بله..بله...
ما هر روز صبح زود بیدار میشیم، این اولین گنج.
بعد باهم روی عرشه کشتی طلوع خورشید رو تماشا می کنیم این دومین گنج.
بعد صبحانه می خوریم دور هم این سومین گنج.
"کار ما پیدا کردن گنج های جدید، پیدا کردن جزیره های جدید" ، ما وقتی جزیره جدیدی پیدا می کنیم چند روزی اونجا می مانیم و کلی از میوه ها و خوراکی های جدیدی که دارد رو جمع میکنیم، این خودش کلی گنج به حساب میاد. من و دوستام زبان همدیگرو میفهمیم که این بزرگترین گنج روی زمین است....
مجری: ببخشید وسط حرفتون می پرم ولی اینا گنج نیست...گنج یعنی یک صندوق پر از طلا و سکه...
رئیس : یه صندوق پراز طلا؟؟ این دیگه چه گنجیه؟؟ اینکه اصلا لذت بخش نیست..
مجری: وای من دیگه دارم دیونه میشم..... شما چه دزد دریایی هستین؟؟ دزد دریایی ها همه دونبال صندوقچه های پرا از گنج اند..پراز سکه وطلا
رئیس: این ها به چه درد میخوره؟؟
مجری : هرچی که بخوای می توانی بدست بیاری...
رئیس : مثلا چه چیزی؟؟!
مجری: خونه،ماشین و هرچیز دیگه ایی که بخوای.
رئیس : من توی کشتی زندگی میکنم،اون هم خونم هم ماشینم. من روی آب زندگی میکنم به این ها احتیاجی ندارم...
مجری : دیگه وقت برنامه ما داره به پایان میرسه ... اگر صحبت خاصی ندارید خداحافظی کنیم...
رئیس : ولی من هنوز شعر نخوندم تو برنامه ....
مجری : شعر ؟!! اخهتو چه دزد دریایی هستی؟؟؟ ببخشید ولی وقت برنامه تموم شده است و تا یک برنامه دیگه و یک مهمان جدید دیگه خدا نگهدارتون... شاد باشید.....
....
طوطی: چرا انقدر زود تموم شد ، قبلی ها انگار طولانی تر بود.....
کشتی: چرا تندیس مخصوص برنامه رو بهش ندادن؟؟
راوی : دزد دریایی بسیار غمگین و ناراحت به کشتی برگشت ...
طوطی : چی شده رئیس برنامه که خوب بود؟
کلی حرف های قشنگ زدی....
رئیس جون لطفاَ یه چیزی بگو...
رئیس : بهم گفتن تو یه دزد دریایی الکیی، تو دروغ گفتی و خودتو الکی به اسم دزد دریایی جا زدی....گفت بیننده ها پیام دادن که این دزد دریایی نیست، اصلاَ خشن نیست.... حتی بهم تندیس هم ندادن...برنامه رو خیلی زودتر تموم کردند....
راوی : دزد دریایی زد زیر گریه
کشتی: رئیس میدانی که من با چشم بقیه نگاه می کنم و بیشتر هم با چشم تو ،چون من چشمی ندارم....شما رئیس من هستی ... تو دنیارو خیلی قشنگ می بینی. صاحب کشتی های دیگه همیشه دونبال گنج هستند ولی پیدا نمی کنند تو به همه چیز به چشم گنج نگاه میکنی و قدر تمام لحظه هات رو می دونی از اون ها لذت می بری..... تو بزرگ ترین دزد دریایی دنیا هستی...
راوی: دزد دریایی لبخندی زد و اشک هایش را پاک کرد ...
طوطی : رئیس چه شعری می خواستی بخونی تو برنامه؟ آلان بخون برای ما
راوی : دزد دریایی یسیار خوشحال شد و شروع کرد به آواز خوندن....
بارون میاد جرجر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سیاه و شوره
ای خدا کشتی بفرست
آتیش بهشتی بفرست
***
جاده کهکشون کو
زهره آسمون کو
چراغ زهره سرده
تو سیاهییا می گرده
***
ای خدا روشنش کن
فانوس و راهِ منش کن
گم شده راه بندر
بارون میاد جرجر
فروشگاه اینترنتی اسباب بازی ، کلیه حقوق این سایت متعلق به بازی دان می باشد و کپی برداری از تصاویر و مطالب آن پیگرد قانونی دارد. «تمامی کالاها و خدمات این فروشگاه، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه میباشند و فعالیتهای این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.»